مصاحبه با پژمان جمشیدی


حضورش در سریالی که به نام خودش کلید زده شده در عین ناباوری حجم گسترده ای از مخاطبان را جذب کرد و اکنون او از دوران فوتبالش معروف تر شده؛ کسی که مرا به یاد دوران شروع کار خبری ام می اندازد، دورانی که اتفاقا تندترین مطالب را برایش می نوشتم. با گذشت سال ها از دوران بلاژویچ به نظر نمی رسید که پژمان جمشیدی هنرپیشه آن روزها را یادش بیاید اما او با اینکه مشغله زیادی داشت به محض معرفی کردن، مرا شناخت: «تو همون کسی هستی که بسیارمرا اذیت کردی؟ اما در خدمتم، ساعت ۲:۳۰ بیا پاسداران حرف زیادی دارم برای گفتن به شما …»

حضورش در سریالی که به نام خودش کلید زده شده در عین ناباوری حجم گسترده ای از مخاطبان را جذب کرد و اکنون او از دوران فوتبالش معروف تر شده؛ کسی که مرا به یاد دوران شروع کار خبری ام می اندازد، دورانی که اتفاقا تندترین مطالب را برایش می نوشتم. با گذشت سال ها از دوران بلاژویچ به نظر نمی رسید که پژمان جمشیدی هنرپیشه آن روزها را یادش بیاید اما او با اینکه مشغله زیادی داشت به محض معرفی کردن، مرا شناخت: «تو همون کسی هستی که بسیارمرا اذیت کردی؟ اما در خدمتم، ساعت 2:30 بیا پاسداران حرف زیادی دارم برای گفتن به شما ...»

رفتیم و بعد از گذشت مدت زمانی رو در روی کسی که در آن سال ها منتقدش بودم نشستم. پژمان جمشیدی با دیدن فرشاد عباسی عکاس با تجربه مان رفت به حال و هوای دوران قدیم و مجددا در مقابل سروش صحت و عوامل سریال پژمان مرا به عنوان اولین منتقد آن سال ها معرفی کرد: «نمیدانمچرا اصرار داشتی بگویی من به روزنامه ها پول می دادم در صورتی که اینطوری نبود، فقط روابط عمومی ام خوب بود ...»

حرف هایان با جمشیدی سریال پژمان بدون هیچ مقدمه ای شکل گرفت: «اینکه مربی پول گرفته یا بازیکن، به جان خودم من ندیدم. به من هم کسی چیزی نگفت اما از همان قدیم تو که باور نمی کردی ...» مصاحبه با پژمان درخصوص پژمان، متفاوت تر از آنی که فکر می کردیم شد؛ او علیه خودش و اینکه بزرگ و عظیمترین ریسک زندگی اش را کرده صحبت کرد.

 

می خواهیم برخلاف روال مصاحبه هایی که تا حالا داشتی مصاحبه مان را متفاوت شروع کنیم و از خانواده ات و دوران کودکی بپرسیم.

- خدمت شما عرض کنم من 10/6/56 بهدنیا و جهان آمدم؛ در بیمارستان آریا، بلوار کشاورز. قبل از من هم برادرم به نام هومن بهدنیا و جهان آمده بود که متولد سال 53 است. بعد از من هم خواهر کوچکترم که متولد 61 است بهدنیا و جهان آمد. پدر و مادرم فرهنگی بودند؛ مادرم معلم دبستان و پدرم دبیر زیست شناسی و زمین شناسی دبیرستان بود. پدرم فوق لیسانس زمین شناسی و لیسانس تربیت بدنی بود. اینکه می گویم مال سال 1340 است؛ که معادل دوتا دکترای الان می ارزد.

 

رابطه زمین شناسی و تربیت بدنی را متوجه نمی شوم؟

- پدر من یکی از بهترین کوهنوردان ایران است. به جرأت می گویم؛ قبل از پیروزی انقلاب هم 15 سال رئیس هیات کشتی، کوهنوردی و اسکی کرج بود، چون از قدیم در گوهر دشت کرج زندگی می کردیم.

 

 

 

از کی به فوتبال علاقه مند شدی؟

- از زمانی که دست چپ و راستم را شناختم عاشق توپ پلاستیکی شدم و دنبال فوتبال رفتم. همیشه از من می پرسند فوتبال را از کی روع کردم اما واقعا نمی دانم. من دیپلم سنگ نوردی هم دارم اما آنقدر عاشق فوتبال بودم که ورزش های دیگر در کنار فوتبال قرار می گرفت.

 

پدرت نمی بیان داشت و گفت پسرجان برو دنبال درس، فوتبال نان ندارد؟

- ما کلا زندگی را بسیاربه نانش نگاه نمی کردیم. خانواده من نگاهشان به زندگی بیشتر فرهنگی بود تا مادی. اگر می گفتند دنبال فوتبال نرو، نه اینکه نان ندارد بلکه درس واجب تر بود. برادرم که سال 1370 دانشگاه صنعتی شریف قبول شد، کار مرا سخت کرد و من هم باید درس می خواندم. آنقدر گیر دادند که سال چهارم دبیرستان نتوانستم بیایم تهران فوتبال بازی کنم.

 

 

 

پس در آن سال فوتبال را کنار گذاشتی؟

- نه بابا، به دور از چشم پدر و مادرم برای یک تیم در کرج به اسم جاوید بازی کردم اما سر تمرینات نمی رفتم.

 

مثل اینکه آن زمان رسم بود که همه قاچاقی فوتبال بازی می کردند؟

- واقعا اینطوری بود؛ شاید برای خود شما هم پیش آمده باشد. زمان نسل ما چون فوتبال این شکلی نبود مجبور بودیم همه قاچاقی بازی کنیم.

 

آن زمان پس گردنی هم از پدرت می خوردی؟

- من اصلا تا الان از پدرم کتک نخوردم. از مادرم یک بار توگوشی خوردم اما از پدرم نه.

 

 

 

چه شد پرسپولیسی شدی؟ حتما و صددرصد مثل همه از بچگی عاشق پرسپولیس بودی؟

- من هم مثل همه بچه ها که در کودکی دائما رنگ عوض می کنند، هر روز عاشق یک تیم می شدم. یک روز آبی می شدم، یک روز قرمز.حتی یادم می آید یک مقطعی شاهینی شده بودم ولی وقتی جدی تر فوتبالیست شدم علاقه ام رفت سمت پرسپولیس. البته قبل از سایپا با کشاورز در لیگ آزادگان آقای گل شدم و جالب و دیدنی است که زوج خط حمله من در آن سال بیژن طاهری بود با کلی اختلاف سنی.

 

یعنی خانواده ات دیگر ایرادی نمی گرفتند؟

- نه، وقتی تیم ملی جوانان دعوت شدم و دانشگاه هم قبول شدم دیگر گیر ندادند.

 

نشده بود پول تو جیبی ات را ندهند تا دیگر دنبال فوتبال نباشی؟

- نه دیگه، اینطوری هم نبود. پول توجیبی عجیب و غریبی نمی گرفتیم که بخواهند قطع کنند؛ اگر پول تو جیبی نمی گرفتم که نمی توانستم از خانه بیرون بیایم. ما از خانواده ای هستیم که اخلاقی به هم نزدیک هستیم و درک خوبی از یکدیگر داشتیم.

 

الان که وارد فاز جدیدی از زندگی شده ای خانواده چه تصاویر و عکس العملی نشان می دهند؟

- آنها دارند شهرت مرا طور دیگری تجربه می کنند. روزی که این کار را قبول کردم به خانواده ام گفتم دارم یک ریسک بزرگ و عظیم در زندگی ام می کنم، مخصوصا به خواهرم گفتم طبیعتا شاید انتقادات زیادی به من شود؛ شاید از عهده این کار برنیایم؛ شاید یک نفر در شبکه اجتماعی به من فحش بدهند اما نباید ناراحت شوی. البته خدا را صد هزار مرتبه شکر که چنین اتفاقی نیفتاد؛ چه در بین همکارانم یا دوستان هیچ کسی توهین نکرد. حتی در شبکه های اجتماعی که مردم می توانند بدون آن که اسمی از آنها برده شود هر چه دلشان می خواهد بنویسند، کسی به من توهین نکرد.

 

با خواهرت بیشتر مشورت کردی یا با پدر و مادر که تصمی گرفتی در این سریال بازی کنی؟

- خودم تصمیم گرفتم. ریسک این کار آنقدر بزرگ و عظیم بود که با هیچکس نمی توانستم مشورت کنم. فقط داستان را برای آنها تعریف کردم و کلی خندیدند و مشکلی نبود.

 

حالا فکر می کنی ارزش این ریسک را داشت؟

- پیمان، مهراب و سروش آنقدر کارهای خوب وانجام داده اند که ارزش ریسک کردن را داشت.

 

خانواده بعد از پخش سریال به تو تکه نمی انداختند؟

- اصلا، آنها از خود من نگرانتر بودند.

 

برگردیم به دوران حضور در پرسپولیس...

- من زمانی که به پرسپولیس آمدم پروین سرمربی و مدیرعامل پرسپولیس بود و دوران پیکان معروف مربوط به آن زمانی بود که پرسپولیسی شدم نبود. آن زمان سقف قرارداد باشگاه 18 میلیون بود و من 14 میلیون قرارداد بستم. علی پروین بیان داشت و گفت تو چون بازیکن ملی هستی باید سقف قرارداد را بگیری اما چون اینجا پرسپولیس است و نمی خواهیم اختلاف در تیم بیفتد به تو کمتر می دهیم.

 

علی پروین نگفت پیراهن پرسپولیس را می پوشی باید یک چیزی هم اضافه تر بدی؟

- نه نگفت. من قبل از اینکه با پرسپولیس قرارداد ببندم یک خانه در کرج پیش خرید کرده بودم، باید 6 میلیون می دادم. دوست پروین مرا برد دفتر باشگاه تا با علی پروین صحبت کنم. پروین می دانست که این مشکل را دارم، 6 میلیون داد و بیان داشت و گفت اگر قرارداد بستی از قراردادت کم می کنم و اگر نبستی بعدا پس بده.

 

اولین برخورد بات پروین را برایمان بگو.

- من از اردوی تیم ملی رفتم باشگاه پرسپولیس و پروین همین که مرا داد بیان داشت و گفت (پژمان این قسمت و بخش را با ادای پروین برایمان تعریف کرد): «عین بیستاتونو می بینی؛ بند کفش علی پروین هم نمی شین» ولی از اولش هم بسیاردوستانه برخورد کرد. البته به شوخی آن حرف ها را زد. یادم است آن سال من و بهنام ابوالقاسم پور تنها خریدهای پرسپولیس بودیم. البته سهراب را هم بعد از شموشک گرفتند.

 

آن زمان نسبت به هم پستی هایت حسادت هم می کردی؟

- من اول راست بودم و بعد از بازی با استقلال رفتم چپ و خان محمدی آمد راست. ولی نه، حسادت نمی کردم. فوتبال اگر رقابت نباشد که اصلا نباید بازی کرد. من در دوران بچگی همیشه به این فکر می کردم که همه آدم ها باید یک روز عمل جراحی کنندو خودم را اینگونه مجاب می کردم که تو دختر نیستی پس برای همین شکمم را پاره نمی کنند چون فکر می کردم اگر دختر بودم بالاخره یک روز به خاطر حاملگی باید جراحی می شدم! (خنده)

اما بالاخره مینیسک پایم را جراحی کردم! دوتا چیز در زندگی همیشه وجود دارد؛ یکی رقابت است و دیگری ریسک که اگر نکنی یک آدم عادی و معمولی خواهی ماند. هر چه ریسک بزرگ و عظیمتر باشد جوابش و تبعات آن هم بزرگ و عظیمتر است.

 

چقدر در ریسک هایی که تا حالا کردی موفق بودی؟

- فکر می کنم 90 درصد ریسک هایی که کرده ام موفق بوده.

 

مصاحبه های دوران فوتبالی ات با الان متفاوت است. آن زمان جنجالی حرف می زدی.

- من مصاحبه بد زیاد نداشتم و تنها زمان گروه هفت بود که به خاطر پروین علیه غمخوار مصاحبه می کردیم، چون باید جواب گروه مخالف را می دادیم. آن زمان بحث علی پروین و مدرنیسم نبود بلکه بحث علی پروین و پیشکسوت بود. آن مقابل یکسری که از بیرون فوتبال آمده بودند، می خواستند پرسپولیس را بگیرند. بسیارها بعدا به من گفتند چرا تو که تحصیلکرده بودی رفتی پشت علی پروین، بگوویچ آمده بود پرسپولیس نوین را راه بیندازد. در صورتی که آن زمان بحث علی پروین و پیشکسوتان و غمخوار و دار و دسته اش اینطور نبود. بعد هم که چون قرارداد داشتم برگشتم.

 

راست است که پروین اینقدر که دیگران برای او قد علم می کنند این کار را نمی کند؟ یا به عبارت بهتر رفاقت با پروین اتوبان یکطرفه است؟

- والا چون توقع نداشتم کسی پشت من بایستد از پروین هم این انتظار را نداشتم. طبیعتا این مسائل هست؛ زمانی که دادکان آمد فدراسیون دیگر من به تیم ملی دعوت نشدم و شاید آن زمان پروین می توانست حمایت کند.

 

 

 

یعنی دادکان گفته بود دعوت نشوی؟

- نه اینکه دادکان بگوید، می گویم شاید خط خوردن من مربوط می شد به اختلافات پروین و فدراسیون فوتبال در آن زمان. ولی واقعا توقع نداشتم پروین برای ما رو زمین بزند.

 

چه شد پژمان جمشیدی ناگهان از فوتبال کنار رفت؟

- من صبر کردم پیشنهاد لیگ برتری داشته باشم. یک سال وقفه افتاد و پیشنهادات بسیارکم شد. بعد به این نتیجه رسیدم لیگ یک و دو هم بازی نکنم. با خودم گفتم تو که از پژمان جمشیدی که الان هستی نه بالاتر می روی نه پایین تر. نخواستم به خاطر 60، 70 میلیون بازی کنم، نه اینکه بسیارپولدار باشم، ترجیح دادم دیگه بازی نکنم. البته قبول ندارم ناگهانی کنار رفتم؛ همه اینطوری هستند. مگر انصاریان و کاویانپور یا مجاهد و همدوره های ما الان کجا هستند؟

 

البته مجاهد دوباره برگشته و دارد بازی می کند.

- شنیدم بسیارخوشحال شدم. من حتی زمانی که در فولاد بودم می توانید از جلالی بپرسید خواستم مجاهد جای من بازی کند اما جلالی قبول نکرد. مجاهد خذیراوی به اعتقاد من جزو اسطوره های فن تاریخ فوتبال ایران است.

 

قبول داری بسیارسردرگم یا اصطلاحا شلخته بازی می کردی؟

- قبول ندارم؛ من تکنیکی بودم و تاکتیک پذیر. بازیکنی بودم که بسیاردیده نمی شدم، مخصوصا زمانآقای پروین که سمت چپ خودمرا فدا می کردم تا تیم نتیجه بگیرد. به خاطر پروین و پرسپولیس برخلاف میل خودم در کارهای دفاعی بیشتر شرکت می کردم.

 

زیرآب پژمان جمشیدی را آن زمان هم پستی هایش می زدند؟

- من هم مثل بقیه، بسیارفرق نمی کرد؛ اینکه حالا چونس ر زبان ها افتاده ام بیایم بگویم آن زمان نگذاشتند یا زیرآب مرا زدند و ... مثل بقیه، ما در یک بستر همه مان رشد کرده بودیم، حالا یک سری یا زرنگ تر بودند و دوستان مطبوعاتی داشتند بیشتر دیده می شدند یا بازیکن بهتری بودند. من از زندگی ورزشی ام راضی بودم.

 

آن زمان هم بودند بازیکنانی که به روزنامه ها پول بدهند تا مطرح شوند؟

- من چیزی ندیدم واقعا؛ ولی به من چنین پیشنهادی نشد اما اینکه از طریق واسطه بگویند یکی مشکل دارد، کمک کنید، یکی دو بار شنیدم.

 

یعنی پیشنهادی نشد اگر می خواهی تیم ملی باشی باید پول بدهی؟

- مشاهده کنید؛ مثل هنر است، پول هم دادی اگر ضعیف باشی زود کنار می روی. این بحث هزینه کردن توسط بازیکن یک بحث اشتباه است. یک بازیکن بچه تهران که 20 سال سن بیشتر ندارد وقتی یک خبرنگار با قدمت 20 سال کار به او می گوید باید پول بدهی خب معلوم است آن پول را کارت به کارت می کند، چون متوجه استاگر هزینه نکند محو می شود. این طبیعی است. به اعتقاد من فوتبالیست مقصر نیست و خبرنگار هم درصد بسیار کمی مقصر است؛ مقصر اصلی دولت است که نمی آید در این بخش سرمایه گذاری کند. خبرنگار وقتی دررفاه باشد آن وقت می توان آدم مریض را پیدا کرد. وقتی 80 درصد شاید هم بیشتر در جامعه خبرنگاری برای گذران زندگی دچار مشکل هستندو با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند، آن 5 درصد یا 10 درصد هم می روند دنبال این مسائل. پیش خودشان می گویند چرا اینقدر اختلاف؟ ما این همه بنویسیم آنها گنده شوند؟

 

خیلی ها هم از اینکه پول نداده اند تا مطرح شوند الان ناراحت هستند.

- چرا راه دور برویم؛ خود من اگر به همان شرایط قبلی برگردم شاید این کار را بکنم و پول بدهم تا مطرح شوم. اگر آم زمان هزینه می کردم شاید عمر فوتبالی ام بیشتر می شد. نه تنها در فوتبال، بلکه شما یک کارمند ساده هم که باشید معتقدم 50 درصد زندگی تبلیغات است. می خواهم بگویم اگر این مسائل روی اصول باشد همه چیز روی روال انجام می شود و دیگر موضوعاتی که الان مطرح است به وجود نمی آید. بسیاردوست ندارم درخصوص این مسائل صحبت کنیم و اگر می شود از این بحث خارج شویم. در تمامدنیا و جهان خبر و اخبار و مصاحبه را می خرند و می فروشند.

 

حالا می خواهیم در مورد شخصیت پژمان صحبت کنیم؛ زمان بازیگری هم طنز بودی؟

- من با آدم هایی که بسیاربا آنها خوب هستم، شوخی می کنم اما با آدم هایی که نمی شناسم یا صمیمی نیستم جدی برخورد می کنم و همه تعجب می کنندکه این آدم چطور طنز است. البته بیشتر دوست دارم در بحث های جدی شرکت کنم تا شوخی. نگاه من به همه چیز طنز است اما دو شخصیتی هستم.

 

در دورانی که فوتبال بازی می کردی سردسته این کارها بودی؟

- بله؛ در اردوی تیم ملی یک گروهی بودیم که همیشه با هم بودیم اما به طور کلی فوتبالیست بامزه زیاد داریم.

 

باند بودید؟

- نه، باند نبودیم. یک گروه بودیم که بیشتر شوخی هایمان با هم بود؛ حامد کاویانپور، علی نیکبخت، مهرداد میناوند، جواد نکونام و من، چون اختلاف سنی مان زیاد نبود واقعا بهترین روزهای زندگی من در اردوهای تیم ملی بود.

(در این لحظه فرشاد عباسی خاطره ای از پژمان و علی کریمی تعریف می کند که یک روز از کمپ تیم ملی اردوی جوانان بیرون می آمدند که دیدند دوتا جوان ساک روی دوش به سمت جاده کرج می دوند. آنها را سوار می کنند. همکار فرشاد عباسی به کریمی می گوید شما روزی معروف ترین بازین ایران می شوی و با ماشین خودت رفت و آمد می کنی که کریمی می گوید ما کجا ماشین کجا؟! که با این خاطره پژمانآنروزها را به خاطر می آورد که در میدان کرج با علی کریمی قرار می گذاشتند و با مینی بوس به تهران می آمدند...)

 

 

به علی کریمی نمی خورد اهل طنز هم باشد!

- چرا اتفاقا علی بسیاربامزه است و وقتی با هم هستیم بسیارخوش می گذرد. من آن روزهای تیم ملی را هیچ وقت فراموش نمی کنم، افتخاراتش به کنار اما ما از برادر به هم نزدیکتر بودیم.

 

کلا از همان زمان خوش صحبت بودی؟

- بله، با برخی خبرنگاران خوب بودم و چون روابط عمومی خوبی داشتم می گفتند می خواهد مطرح شود. خاطرات بد مطبوعاتی آ« زمان قسمت و بخشی اش با خود شما بود اما چه خوب نوشتی چه بد، از من پژمان جمشیدی ساختی. همه این اتفاقات آینده را می سازد. شاید فوتبالیست دیگه ای بود، جواب سلامت را هم نمی داد اما من معتقدم تو از من پژمان جمشیدی ساختی و باعث شدی آدم مقاومی شوم که بتوانم اینطور جرأت کنم با خودم شوخی کنم. نه اینکه الان جلوی خودت بگویم یا فکر کنی به تو نیاز دارم، این یک واقعیت است و دیدی که خواستم همین همین امروز با هم مصاحبه کنیم.

 

مثل اینکه بسیاراز من ناراحتی؟

- نه؛ آن زمان هم همین حرف را می زدند که پژمان دوست دارد مصاحبه کند، در صورتی که من می خواستم به خبرنگاران احترام بگذارم. می دیدم خبرنگاران جلوی من به فلان ورزشکاران زنگ می زدند، آنها جواب نمی دادند و خبرنگاران تحقیر می شدند.

 

در اردوی تیم ملی چه کسی را بیشتر مسخره می کردید؟

- همه همدیگر را مسخره می کردیم. مهرداد همه را مسخره می کرد و ما مهر داد را اما بهترین های مسخره کردن من و حامد بودیم. من به شخصه حامد را بامزه ترین فوتبالیست تاریخ ایران می دانم.

 

چرا از حامد در سریال پژمان استفاده نکردید؟

- چند سالی است از حامد خبر و اخبار ندارم اما آن طنزی که من و تو بشینیم و با یکدیگر بخندیم با طنزی که جلوی دوربین می رود متفاوت است. مثلا علی موسوی جزو بامزه ترین هاست اما الان بهروز دیده شده، برای همین بسیارمتفاوت است.

 

یادم است آن دوران پروین هم یکی از سوژه ها بود.

- بله، طبیعتا اینطوری بودکه طرز صحبت کردن علی آقا را دور هم که جمع می شدیم مسخره می کردیم. الان هم که خودم مربی شده ام بازیکنان پشت سرم اگر لباس خاصی بپوشم یا در حرف زدن سوتی بدهم مسخره ام می کنند.

 

خداداد می بیان داشت و گفت طنز ما فوتبالیست ها قابل نمایش نیست.

- درست گفته؛ برای همین است که پیمان قاسم خانی کارهایش بالای دو میلیارد می فروشد و یا در تلویزین مخاطب زیادی جلب می کند. واقعا کار کردن طنز در ایران سخت است.

 

به نظر می آید تازه متوجه سختی کار طنز شده ای؟

- کار ما بسیارسخت بود. این که مردم پژمان جمشیدی این سریال را قبول کنند یا پژمان جمشیدی اخمو با این صورت استخوانی که همیشه جدی است واقعا سخت بود. جدا از بازی کردن من، بازی گرفتن سروش صحت از من و متن های خوب پیمان و مهراب بود.

 

فکر می کردی این همه مخاطب جذب این مجموعه شوند؟

- باورم نمی شد. واقعا مردم به من لطف داشتند.

 

در مورد تو می گویند آنقدر رفت و آمد کردی با این هنرپیشه ها تا بالاخره بازی کردی.

- حالا این حرف ها را می زنند؛ اصلا من آدم و رفتم بقیه اش چی؟ نمی خواهم بگویم بازی خوبی کردم اما چه متنی بود؟ متنی که همه اش شوخی با من بود. نیامدند بگویند پژمان جمشیدی اسطوره است یا شاهکار. بعد هم اینکه درست است، من شانس داشتم که آنها دوستان من بودند.

 

از چه سالی با آنها دوست شدی؟

- فکر کنم از سال 80 به بعد.

 

ایده این سریال از کجا آمد؟

- من خودم اتفاقاتی که برایم رخ داد را برای آنها تعریف می کردم و پیمان می بیان داشت و گفت همین اتفاقات را برای خودت بنویس داشته باشی. ماجرای بانک را در مصاحبه های قبلی هم گفته ام که این اواخر چک ام برگشت خورد چون مرا نمی شناختند؛ این مسائل مربوط به 3 سال پیش بود.

 

پس طرح این مجموعه طنز مربوط به گذشته بود؟

- من کل ماجرا را برای شما تعریف می کنم. شاید جواب سوال های بعدی تان در صحبت های من باشد. من عاشق نوشتن هستم. پیمان بعد از سه سال زنگ زد به من بیان داشت و گفت رفتیم تلویزیون سه تا طرح دادیم، عاشق طرح فوتبالیست شدند، چون آن زمان اسم مجموعه پژمان نبود. قبول کردمو گفتم هر کمکی از من بخواهید در خدمت هستم. حتی شوخی من و پیمان این بود؛ بنویسید طرح از پژمان جمشیدی ... پیمان هم می بیان داشت و گفت این طرح ار می دزدم و اسمت را هم نمی زنم. گذشت و بعد از دو هفته زنگ زد و گفت: این طرح حال نمی ده با هنرپیشه کار کرد، باید یک فوتبالیست نقش اصلی را بازی کند؛ اگر نشد نمی نویسم و به تلویزیون هم می گویم انجامش نمی دهیم. بعد جلسه گذاشتیم چه کسی این نقش را بازی کند و به این نتیجه رسیدند که من بازی کنم. آخه من سر سریال شب های بربره هم گریم شدم اما فرار کردم. پیمان بیان داشت و گفت به من اعتماد کن و گفتم تو هوای مرا داری و قرار شد استارت بزنیم.

 

پیمان درخصوص شخصیت پژمان هم با تو صحبت کرد؟

- پیمان بیان داشت و گفت از شوخی ناراحت نمی شوی؟ گفتم نه. دوباره بیان داشت و گفت بسیارشوخی است و یک جور خودزنی است...

 

فکر می کنی شوخی بود یا یک جور هجویه حساب می آید یا دست انداختن؟

- اصلا دست انداغختن نیست و اکثریت کار واقعیت است که اغراق آمیز خودش را به مردم نشان می داد. دیروز یکی به من همین حرف را زد اما اصلا قبول ندارم هجو است و بیشتر یک طنز رئال است. کارنامه این گروه مشخص است. البته برای اینکه یکداستان کمدی خوب از کار دربیاید باید اغراق کرد.

 

می گویند با قبول این نقش خودت را له کردی برای اینکه دوباره دیده شوی.

- اصلا قبول ندارم. پس چرا برخورد مردم فوق العاده است. کجا خودم را له کردم که متوجه نمی شوم. 75 درصد مردم حتی پایین مطالبی که نقد شده ام به من ابراز لطف کرده اند. مردم بیشتر از آن که ارزشش را داشته باشم به من لطف کردند. 95 درصد مردم می گویند من خودم را در دل آنها جا کردم. مردم بسیارشعور دارند و تشخیص می دهند که خودم را له کرده ام یا نه.

 

به نظر می رسد از دوران بازیگری بیشتر معروف شده ایت.

- بله؛ مخاطب تلویزیون وحشتناک است. من همیشه بحث می کردم چه قشری معروف تر است و حالا متوجه شده ام هنرپیشه هایی که در سریال های پربیننده بازی می کنند. اولش فکر نمی کردم اینقدر مخاطب داشته باشد.

 

پشیمان نیستی که یک جور خودزنی کردی؟

- از روز اول که مقابل دوربین سروش رفتم تا الان که با شما صحبت می کنم یک ثانیه هم پشیمان نیست. با کمال میل با خودم شوخی کردم. آن آدم هایی که می گویند خودش را له کرد نظرشان را می گویند اما با نظر من 360 درجه (خنده) فرق دارد.

 

خیلی ها مصاحبه کردند که ما قبول نکردیم در این سریال بازی کنیم.

- در مورد شخص خاصی صحبت نمی کنم اما طرح داستان را داشتیم، متن هر قسمت و بخش را داغ داغ شب پیمان و مهراب می نوشتند و فردا می رفتیم جلوی دوربین. کسی از فیلمنامه خبر و اخبار نداشت. تنها به شاهرودی زنگ زدم و بیان داشت و گفت توانایی بازی در تلویزیون را ندارم ولی بقیه آدم هایی که زنگ زدیم آمدند.

 

نقدها را می خوانی؟

- بله، بر دیده منت. اما جایگاه سریال مشخص است. حتی دو سه تا از بچه های فوتبالی هم که نقد کرده بودند زنگ زدند و گفتند فقط در مورد دو سه سکانسش نقد داشتند و من هم برای آنها توضیح دادم. این را همه می دانند که هیچ فوتبالیستی با گوسفند جایی نرفته است. ما براساس اتفاقات فوتبالی متن را ننوشتیم و حتی پیمان جونبچه اش را قسم می خورد که من اصلا قسمت و بخش ختم را نمی دانستم که در فوتبال وجود دارد و همینطوری نوشتم. ما فقط با پیمان جمشیدی کم سواد و بی هوش شوخی می کنیم نه کس دیگری. اگر در مورد بازیکنی هم حرف زدیم در راستای کوچک کردن پژمان و بزرگ و عظیم کردن آنهاست و به جرأت می گویم ما هر چه در مورد فوتبال طنز بسازیم به یکی برمی خورد. اصلا بحث ما کاملا اجتماعی است. مهراب حرف خوبی می زند و می گوید هم آنهایی که می گویند این مسائل نیست اشتباه می کنند و هم آنهایی که می گویند مگه نیست، در صورتی که بحث ما یک طنز اجتماعی است.

 

در این مجموعه به رسانه های ورزشی هم زده اید؟

- گفتم که اصلا اینگونه نیست. آنجایی که می گوید کریم انصاری فرد پول داده مصاحبه اش چاپ شود، خب معلوم است یک آدم 36 ساله نباید مصاحبه اش به اندازه یک بازیکن جوان کار شود.این در اصل بالا بردن خبرنگاران است و نشان می دهد کسانی که این حرف را می زنند کم هوش هستند. یا آنجایی که به رئیس بانک می گویدامان از مافیای فوتبال، در صورتی که مافیای فوتبال چه کار به بازیکن 36 ساله دارند.

 

از اول قرار بود با سروش صحت کار کنی؟

- نه اما خوشحال شدم با سروش کار کردم چون از قبل هم دوست بودیم. آن زمان که دنبال کارگردان می گشتند احتمالا در گزینه های آنها سروش، سعید آقاخانی و عطاران بودند کهس روش قبول کرد. یکی از شانس های من این بود که سروش کارگردان کار بود، بازیگرانی هم که آمدند از دوستان چند ساله من بودند؛ قرار بود پروسرخ جای سام بازی کند و حتی دورخوانی هم تمرین کردیم اما نشد. او هر شب به من sms و اس ام اس می دهدت در حالی که دوستی ما در حد سلام و علیک بود. سام هم که دوست 10 ساله من است و بسیاربا هم راحت بودیم.

 

مافیای فوتبال در هنر هم هست؟ مثلا به خاطر آن مافیا الان اینجا هستی؟

- مافیا نه؛ دوستی من با مهراب و پیمان باعث شد این طرح نوشته شود. شاید اگر من با آنها دوست نبودماین طرح بازگو نمی شد. اصلا قرار نبود من بازی کنم. پیمان الان هم می گه تو نباید بگی به تو اعتماد مکردیم بلکه دم تو گرم که قبول کردی با ما کار کنی و این نقش را بازی کردی.

 

انصاریان بیان داشت و گفت قبول نکرده بازی کند.

- من اسم نمی برم اما به هر کسی گفتیم جز شاهرودی قبول کرد بازی کند. حتی مهراب دوست داشت مهدوی کیا بازی کند و مهدی هم سر صحنه آمد همان صحنه خاکسپاری پشت صحنه بود ولی بیان داشت و گفت چون تازه از فوتبال خداحافظی کرده هنوز گیج و منگ است. در زندگی ورزشی یک جوری رفتار کردم که به هر کس گفتم منت گذاشت و آمد و از علی کریمی هم نخواستیم.

 

باز هم حاضر هستی از این ریسک ها بکنی؟

- من دوتا ریسک کردم؛ اول اینکه رفتم جلوی دوربین و خودزنی و دوم وقتی مخاطب را دیدم باورم نمی شد. اگر کار نمی گرفت چه هجمه ای به من وارد می شد!

 

اما تابوی شوخی با چهره های مطرح را شکستی.

- اصلا چرا نباید اینطوری باشد؟! چرا نباید اجازه داشته باشیم با آدم های معروف شوخی کنیم؟! باید این تابو شکست شود. چرا نباید با سیاسیون شوخی کرد؟!

 

فکر می کنی کدام چهره سیاسی برای طنز مناسب است؟

- من می گویم این خاصیت کشورهای بافرهنگ و مدرن است. کاریکاتور می کشند، شخصیت عروسکی درست می کنند.

 

قراردادت برای این سریال چقدر است؟

- من کمترین قرارداد را داشتم و حق من کمترین بود، با اینکه اسم من روی سریال بود. راستی این را هم در مورد اسم بگویم روزی که تبلیغات آن پخش شد شایعه را شنیدم که ببین چه کار کرده که اسمش را روی سریال گذاشته اند. وقتی پخش شد گفتند تو چطور اجازه دادی اسمت را روی این سریال بگذارند. من قرارداد سفید امضا کردم و توقع پول نداشتم و ماهی 5 میلیون گرفتم و 4 ماه سر کار بودیم و تقریبا نزدیک به قرارداد اولم به پرسپولیس بود و امیدوارم به میلیارد برسم در هنرپیشگی.

 

چه شد بهروز قبول کرد در این مجموعه بازی کند؟

- خودم به بهروز زنگ زدم برای دین فوتبال آمده بود که دیدند خوب است. مهراب بیان داشت و گفت برای نقش بعدی هم که رقیب من است بازی کند. البته من محمد نوازی را پیشنهاد دادم اما پیمان بیان داشت و گفت جواب داده و چون بازی دارد سر خاک و خانه درخشان، دیگر قرار شد بازی کند و فراتر از انتظار بود.

 

اگر قرار باشد پیمان قاسم خانی را با یک فوتبالیست مقایسه کنی با کی مقایسه می کنی؟

- با خداداد عزیزی مقایسه می کنم. او خداداد نویسنده های طنز است. پیمان به یک برند تبدیل شده است و بسیاراز هنرپیشه های مطرح وقتی می شنوند کار را پیمان نوشته، دیگر فیلمنامه را نمی خوانند.

جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:




نظرات شما عزیزان:

نیوشا
ساعت19:13---15 آبان 1392
افرین از انتخاب پژمان ممنونم مرسی!!!
خیلی خوبه !!!!!!!!!!!!!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



سه شنبه 14 آبان 1392